سفارش تبلیغ
صبا ویژن

انگاره های آشنا

حواس پرتی (37)


هنگامیکه مدیر بخش اداری داشت به سمت اتاقش میرفت

نگاهش افتاد به پسری که به دیوار تکیه داده بود با دو دست

با شتاب رفت پیشش و بهش گفت ماهانه چقدر حقوق میگیری؟

پسر شگفت زده گشت و با بُهت جواب داد 2 میلیون تومان ماهی

مدیر با نگاهی آشفته دست به جیب برد و شش میلیون تومان در آورد

و خشمگین گفتا این پول را هدیه میدهم دیگه اینجا پیدایت نشود

ما به کارکنان حقوق میدهیم که پیوسته کار کنند نه استراحت

و همیشه نیروی تنبل بده که به رونق شرکت می آورد خسارت

پسر پول را گرفت و در حالیکه می دوید خیلی خوشحال بود

سپس مدیر از سایر کارکنانش پرسید این شخص که بود

شگفت زده و نگران جواب دادند پیک پیترا فروشی است

و اینگونه هول هولی چند لحظه حواس مدیر گشته بود پرت

اما شاداب شد نیز که چه اندازه خاطری شاد ساخته بود

و یاد گرفت همیشه فقط به فکر خودش نباشد و نیز اخم آلود






خورشید زیست ساز (36)

 

خورشید بتابد به چشمه آفتاب

مه نورش کمه مانند شبخواب

از سوختن گازها به خورشید

تابیده شود آفتاب ز خورشید

مه باز بتابد نور خورشید

مه نور ندارد بسان خورشید

چون مه برود جلوی خورشید

نتواند نور رسد زمین ز خورشید

آب را بسازد بخار خورشید

ابرها بشوند از بخار پدید

آفتاب که کم شود خوش آید

ماساژ و نوازش بر تن آید

هرمش یخ حس جوشان کند آب

 تند میشودی پیام اعصاب

ار داغ بگشت دمای آفتاب

اذیتیش است مانند مذاب

در مرکز کهکشان راه شیری

خورشید ستاره است کاربردی

جنسش چیره  ز هیدروژن است

تخمین سه چهارم هیدروژن است

از دیگه مواد ساخت و جنسش

بیشتر هلیوم هستا آمیختش

پرتویی که پراکند ز خورشید

نامش گذارند بادهای خورشید

اقلیم زمین و هوا بسازد

گازهای جورواجور و کارا سازد

موجب بشود فتوسنتز رستنی ها

ایجاد اکسیژن که نیاز برا زیستنی ها