معجون نوشیدنی (19)
فریبرز معجون نوشیدنی میلش شده بود
شیر چگال گاو و میوه ها انتخاب نمود
در تراس زیر روشنایی نور سپید ماه
بدون نگرانی از هر چه با خنده قاه قاه
گرفت هسته و پوست میوه های گزدیده
توی خردکن پوره ساختشان و تندی آماده
گذاشت توی جام بلوری شیر خامه ای
افزود میوه ها را و سپس یخ های تکه ای
بهر ارزشمند شدن بیشتر از جنبه تغذیه
پروتئین و ویتامین آموخته بود تازه یافته
چاشنی کنسانتره و اینورت که شود چنان قبراق
چونان ادکلن که هوش شادمان شود مشتاق
نشست پشت میز نهار خوری و لیوان برداشت
مکید نی را و ایده ی چنین خواستنش انباشت
اندوه و آشفتن ز تن برود با چنین آشامیدنی
در دسترس هست چنینها و افسوس بی پولی