سفارش تبلیغ
صبا ویژن

انگاره های آشنا

خطر خشم (40)


فردی با خونسردی و سرحالی اتومبیل نوش را

میشست و میگشت دورش خیلی ذوق افزا

روی لبه باغچه نشسته بود شلنگ بدستش

از جایش جم نمیزد و چشمگیر مینمود نگاهش

یکهو کودک چند ساله اش تکه سنگی برداشت

در یک آن زد به خودرو و به رنگش خطی انداخت

خشمگین گشت و به دست کودک چند ضربه زد

و سبب شد بشکند از چند جا دستش خیلی بد

دوباره نگران شد و سرگشته بردش بیمارستان

دستش را گچ گرفتند برای خوب شدن و درمان

کودک با اندوه گفت چند روز دیگه خوب میشود؟

و می دید که بچه برای بازی خنده اش زجه میشود  

فرد که غمگین و پشیمان بود رفت سوی خودرو

و با زاری چند لگد سِفت زد بهش تا نکند دیگه همچو