سفارش تبلیغ
صبا ویژن

انگاره های آشنا

درباره لیوان (15)

 

لیوان چیه ؟ جنسش و کاربردش چیه؟

رنگبندیش چطوره ؟ موارد آسیبش چیه؟

یه جور ابزار نوشیدن مایعات است

همانند و بزرگتر از استکان است

جنسش شیشه و بلور و فلز و سرامیک

و نیز سفال و چوب و کاغذ و پلاستیک

بندرت لیوان از جنس چوب میسازن

مگه موارد فانتزی که باهاش شادابن

بسته بندی بسته چندتایی یا بطور تکی

در بازار پخش میشوند و میتوانی بجوری

گنجایش لیوانها دو برابر استکان و فنجانه

کم وبیش 350 میلی لیتره با دست بشود گرفته

با راهکار شیار و نقش برجسته لیز نبود

اگه چه در فریزر و با مایعات داغ میشکند

پسند باشد بعنوان دکوراسیون و زیب زینتی

نیز هدیه و پیشکش میشود قشنگ و کادوئی

یه جورش شارژیه و تهش تیغه همزن دارد

یه جور دیگه اش تاشو است کم جا میگیرد

برخی لیوانها دسته دارد و یا دارای درپوش

لیوانها رنگ بندی دارد و نشاط میاورد هوش

با توجه به کاربردی بودن و یافت در همه جا

رویش میتوان چاپ  نمود نقش آگهی ها

برای زیبایی بیشتر هم میشود چاپ زدش

الگوهای گرافیکی و نقاشی و عکس زدش

لیوان سرامیکی ویژگی عایق هرم دارد

دست نسوزد و تا اندازه ای هرم هدر نرود

زیبایی و رنگ و شکل و نقش لیوان هنریه

بهانه ی دوست داشتنی  و شادابی ماندگاره

پیشینه اش چند هزار سال و بسا بیشتر است

امروزه در کارخانه تولیدش اتوماتیک است

 گلها و میوه های باغ زندگانین همین داشته ها

شکوهش فزون سازد زدودن از روان تاریکی ها



 


درباره حمام رفتن (14)


تازه و شادان گشتن گل از گلت شکفتن

زرنگ و همچون بازی هر روز آبتنی گرفتن

نیندازش پشت گوش دورش بکش دایره

منگ همچون فراموشی نیازت یادت رفته

ابتدا شستن گرمابه و نیز همه ابزارهاش

خوب جای جایش بپایی شاید زمین لیز گشتاش

کوک کن دمای آب را ساز دلت کوک شود

شیرجه برو توی وان حال و هوات کوک گردد

با شامپو کف ساب موهات چند دقیقه مالییدن

ببند چشمت هنگامش برفت اندرش میسوزن

صابون بکش روی لیف شسته شدی چون گلها

خوشبو و رخشان و ناز سفید همچون دندانها

سرتاپایت را بشور ، گوشها را فراموش نکن

بین انگشتهای پا ، و نیز ناخن ها تمیز کن

دست بکش پس از انجام وسواس نباش تو کارها

انگار دست خودت نیست دست و پا گیر جانفرسا

بزدا موهای بدن بویژه زیر بغل و کشاله

لیز و تمیز و خنک روانت شارژ سبک هه

پایان حمام نیستا انجام نشد چه چیزی

زدودن موهای گوش همچنین موهای بینی

بیرون نیا خیسا خیس سینه پهلو نیفتی

خشک بنما اندامها با حوله ای که داری

پس از بیرون آمدن با سشوار یا که پنکه

سر و موها خشک بهتر ابتدا توی گوش پنبه

حمام نرو تنهایی بچه ی نوپا زیرا

کف نجهد تو گلوت بیفتی توی تنگنا

ناپروا نگو میگذره تندی میایی بیرون

شترق نیفتی تو وان گوش بنمایی نگرون

آبسه ننماید گوشت از آب سرد شد سنگین

سرگمات رفتا تو هم اذیتی ببینی چنین

آب داغ شود یا تگرگ درمانده گشتی تویش

بی گدار رفتنه در آب آتیش که بازی نیستش

وایسا تا بزرگتر گشتی نیرومند توان بایستی

هر چند خوشت میاید ، نشاط آب بازی داری


 


عشق زیبا (13)




برای دیدن تو هر کاری انجام میدهم

بیایی رسیدنت را خیال آمیز میکنم

رخت نقاشیِ زیباییه همچون کششِ آهنربا

انگاری میخوام بگم برایم گشتی دلربا

تابش مهر تو روشن مینماید جان عاشق

نور خورشید را بپاشونی به گلهای شقایق

پلک زدنِ چشمانِ نازت بخروشاند فکرتم

دور شدیم میخوام امشب توی خوابت بیایم

مث بارونِ خوشبختی ببند چتر رو بشم خیس

بگو شادابیِ رویائیت را و ز دوریها نگو هیس

تو که تکراری نمیشی اگه پیاپی باهم باشیم

از دیدنت خسته نمیشم بیا همیشه عاشق باشیم




غوغای قشنگ (12)



چرا انگاشتی که از هم دیگه بدمون اومده

همراهیمون پیشینه اش زیاده و جدایی ناپذیره

میشناختیم خواست و افکار هم را آنقدر که

با گذشت زمان خسته کننده و تکراری نگشته

آیا یادت رفته میومدیم دیدن هم هر گاه و بیگه

افزایش تپش قلبمون رساتر نمود عشقمونو دوجانبه

تو هنوز هم جذاب و دوست داشتنی هستی

نقش گذاری بر افکار و رفتارم همه جانبه

دیروز و امروز و فردا بی تو بودن سخته

از ته قلب میخوامت زیبایهایت شگفت آمیزه

اینهمه خوش شانس بودم که تو را یافتم         

تو مسیر زندگانی دوستیت روشنی سازه

همیشه لبخند موزونت هرم خوشنودی من شد

بیشتر از هر چیز دیگه توی کهکشان ستاره

واسه دل بارانی من غوغای تو مانست تندر

تازه گشت نگاه زیبام اینچنین که بود نهفته      

یک روز بودن با تو پیوسته خوشحالم بساخت

کم نشود خاطراتت باهم باشیم بی بهانه

 


 


توان ذهنی حل مشکلها (11)




گاهی از چی نگرانی مثلا داشته هایت تکراریه

خوشخیال باش ، آسایش و مرتب بودن کافیه

انتخاب خودته و نیاز ندارد به تایید سایرین

توجه به درگیریهایت در مورد بیقیه راهکاریه

بدترین پیشامد ممکنه نهایتش آیا چه میشود

هر اشتباه و سوتی که داشتی گویی واهمه ایه

فوقش بی محلی کنن اما شاید اینجور نیست

شگردهای جواب دادن مشکلها یاد گرفتنیه

دانسته ها و آزمودنهایی که انجام دادی ببین

نیز شرایط و داشته ها دورش خط کشیدنیه

با خواندن دانش و نوآوریهایت میشود بهتر

یاد میگیری نکاتی و روش نقش گذاریه

نوع فکر موجب مشکلات ذهنی زیادی شده

و توان یافتن راههای برطرف نمودنش شدنیه





 


راهکار بهتر (10)





همنشینی با تو خوب بود چی شده

خوشحالی همیشه جور بود بد شده

مثبتی و پر انرژیهایت کجاست زیباترین

که هماره صبح و شب بودی سرزنده

چرا ترسیده بودی از فکرهایت

از همه روشنیها و خوبیها یکهو دلزده

بیشترین رازها انگاری توی دل تو بود

اشک توی چشمانت شد مث یه چشمه

حواست پرت شد و واسه چیزی کوچیک

همه چیز یواش یادت رفت شد فریبنده

خسته بودی هرچی دیدی یا شنیدی

دوست نداشتی هرچی را گفتی که تلخه

از شکستها شدی سردرگم به آخر خط رسیدی

آنگاه دیدی لذت همیشه ات آهسته رفته

یادبگیر و توانایهایت را از ته قلب باور نما

میتونی ول کنی افسوسو ز فکرتت زدوده

خودتو پیدا نما و از نو بساز زندگانی را

هر چی انجام نشده گشت آموزنده

برای دیدن فردا باید یک دوباره بودن

ارمغان این تلاشت میبینی دلت خوشه








 


کمک ارزشمند (9)





فردی برای شخم زدن مزرعه سیب زمینی

کار برایش سخت شد چونان سراشیبی

تنها آشنایش که میشناخت دوستش بود

که ازش دور بود و نداشت بهش دستیابی

نوشت نامهء شورانگیزی و پرداخت به مهم

نیازمند کمکم و امسال ندارم بهر کشت توانی

تلاش کنیم و درآمد هرز نرود حیف است

با بودنت انجام شدنیست کاش بنمایی درکی

یارش گفتا هیچ انجام نده آنجا کارگر میفرستم

و فردا خیلیها پرانرژی آمدند و شخم زدندی

سیبهای  کشتگاه پایان کار با نشاط درآمد

قشنگ بهم نگاه نمودند از چنین زبردستی







شوق گمشده (8)





 برو احساس گمگشته
برو راهکار بی فایده
برو اذیتی و حساس
برو ای هرچه تلخه
برو تا هوشیار و چالاک
برو بتونم بشوم ساخته
خوشی زندگانی چیست
چه سالها رفت بیهوده
چه چیزهایی میخواستم من
کی داشتنها را میدونه 
چیزی توی خوشیم نیستش
درونم خواستن رنگ باخته
ندارد سودی حسرتها
نمودم راه را آزموده
نباشد سنگ مشکلها
پیوسته باشم آسوده 








 


عشق سرشار (7)






عاشقتم دوست دارم مهربون

رؤیا بودی آشنا شدی روزافزون

پایانی که نداره این حس خوب

در اندازهء ستاره های آسمون

سرشاره قلبم از حرف های قشنگت

از همون دیدن نخست اینو بدون

بهترین روز زندگانیم بود نگاه تو

و هر روز گشت بیشتر تا هم اکنون

خیلی خوشبختم تو همدمی و کنارم

عشقمون خیلی رو رواله و موزون

همچو گل دلبرانه ای و نوازش آور

چه خوبه زمان نگذره نازی پیشم بمون

همه دلخواه من لبخند زیبای دلت

بشکف ای غنچه به لبخندهای نیشگون

دستتو بذار تو دستام نوبهار گشتا دلم

گرد پریشانیم زدوده شد ز هر نورون










 


کارایی بازی و ورزش در با نشاط بودن (6)



اسباب بازی قشنگه و خیلی دلبرانه است

هوش و رفتار باهایش هم راستا است

دوران کودکی کوتاه نیست دراز مدته

هوش هیجانی در آموزش چشمگیر است

سرشت انسان به سمت بازی سوق میشود

جشن تولد و جایزه ذوقش افزونتر است

انتخاب در انبوه اسباب بازی بازار آسانتره

رنگ و جنس و ویژگیها گوناگون است

بدان خطری مانند بلعیدن نداشته باشد

جنب و جوش و خروش ویژگی آدم است

هیجانها بر روان نقش شورانگیز دارد

تنبلیها را ول کن ورزش سرحال آور است